ترمه

ترمه جان تا این لحظه 10 سال و 2 ماه و 25 روز تو دل مامانشه

عزیزترینم

امروز یک هفته از چیزیکه دکتر گفت زودتر رفتیم برای سونو چون هفته دیگه دکترم نبود.

180568ddsj1svnh1.gif

امروز تو نه هفته و یک روزسن داشتی

هم من هم بابامرخصی گرفتیم برای خبر دار شدن ازسلامتی تو.

دکترگفت که قل تو جذب شده و تو الان یه دونه ای.

قشنگم خدارو شکرمیکنیم که تو سالمی.

صدای قلبت زیبا ترین صدای دنیاست.

بهترینم اصلاً برای من و بابا هیچ فرقی نمیکنه که جنسیت تو چی هستش.

فقط این رو بدون که برای اومدنت لحظه شماری میکنیم.

تو بهترین هدیه خداوند به ماهستی.

 

دلبندم من و بابا خیلی دوستت داریم

Gifs Animés je taime 78


تاریخ : 23 فروردین 1393 - 23:31 | توسط : مامان ترمه | بازدید : 1790 | موضوع : وبلاگ | 12 نظر

انتظار شیرین

سلام

کوچولوهای نازم خیلی بی قرار اومدنتون هستیم.

baby26.gif

اون روز یعنی یکشنبه 10 فروردین 93 زیبا ترین صدای دنیا رو با بابا شنیدیم و بهترین خبر زندگیمون این بود که شما دوتا هستین.

سر از پا نمیشناختیم.اشک تو چشمای هر دوتامون جمع شده بود و فقط میخندیدیم.

zwanger54.gif

دکتر موقع دیدنتون خیلی مکث میکرد و با تعجب به مانیتور نگاه میکرد،گفت نمیخواین بدونین من دنبال چی هستم؟

من با اضطراب گفتم قلب تشکیل نشده؟

گفت نه بابا قلب داره و اونموقع بود که زیبا ترین صدای دنیا رو ما شنیدیم.

باز هم مشکوک به مانیتور زل زده بود. باز پرسید نمیگید تعجب من از چیه؟

بابا گفت جنسیتش که الان معلوم نمیشه پس دنبال چی هستید؟

دکتر خندید و گفت نه با با دل شما دو تا چقدر خوشه الان خیلی زوده که ....

بعد در کمال ناباوری من و با با به ما گفت که من اینجا دارم دو تا جوجو میبینم.

l35.gif

و من شوکه شدیم و من گفتم شوخی میکنین؟

گفت نه ایناهاش و پاره تن من رو بهم نشون داد.

من و بابا فقط هزاران بار خدا رو شکر کردیم.

دکتر گفت شما دو تا هستین دو تا دوقلوی غیر همسان که ممکنه جنسیت هاتون متفاوت باشه.

baby28.gif

صدای قلب کنجدمون رو شنیدیم ولی فندقمون هنوز 3 روز کوچیکتر بود و قدش هم 3 میلیمتر کوتاهتر بود.

کنجد و فندق ( اینا اسمهایی هست که الان تو خانواده شما رو باهاش میشناسن و صدا میکنن )

حالا وقت زنگ زدن و خبر دادن بود phone shock smiley

از سونوگرافی که اومدیم بیرون به مامانی (مادر بابا ) زنگ زدیم و اونم فقط قهقهه میزد و خدا رو شکر میکرد مخصوصاً که بابا بهش گفت از 25 آبان سال دیگه باید سه تا تولد بگیریم.مادر جون هم که فهمید تاریخ تولداتون تو یه روزه خیلی خوشحال تر شد.

بعد به مامانی ( مامان مامان ) زنگ زدیم و از خوشحالی تو پوست خودش نمیگنجید و فقط خدا رو شکر میکرد و به باباتون گفت که از الان سه تا بچه هام رو سپردم به تو ، حواست حسابی بهشون باشه.

بعد به خاله جون ها و عمه جون زنگ زدیم .

از اون روز به بعد ما انتظار دو تا فرشته کوچولو رو میکشیم و این انتظار ادامه پیدا میکنه تا 31 فروردین که نوبت سونو گرافی هستش و منتظر شنیدن صدای قلب فرشته کوچولوی دوممون هستیم.

هر روز که میگذره دارم بزرگ شدنتون رو حس میکنم 080.gif

میخوام یه چیزی بهتون بگم و اونم اینه که شما دو تا بهترین بابای دنیا رو دارین که واقعاً عاشقتونه و بی صبرانه منتظر دیدنتونه.لحظه به لحظه با من همراهه و مراقب ما سه تا هستش که اتفاقی برامون نیافته.از همین جا دستای مهربونت رو می بوسم بهترین همسر و پدر دنیا zwanger19.gif

 

خداوندا...

به بزرگی و عظمتت قسمت میدم این دو تا فرشته کوچولو رو سالم و صالح و اهل و زیبا به آغوش ما برسون و خوشبختی ما رو تکمیل کن.

الهی آمین


تاریخ : 18 فروردین 1393 - 18:58 | توسط : مامان ترمه | بازدید : 1059 | موضوع : وبلاگ | 17 نظر



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی