سلام دختر قشنگم.
عزیزکم امروز تولد منه و یه روز خوب دیگه هم هست.
شما انشاالله امروز رو که به سلامتی بگذرونی فردا وارد هفته 23 میشی.
23 هفتگیت مبارک باشه عسلم.
بابا امروز رفت ماموریت.
من و تو خیلی دلمون براش تنگ میشه.
صبح که داشت میرفت تو رو بوسید و گفت که به خدای مهربون میسپارمتون.
بهت گفت دختر قشنگم خیلی دلم براتون تنگ میشه.
یه سفارشم بهت کرد،بابایی ازت خواست که من رو اذیت نکنی و مراقب خودت و من باشی تا بابا بیاد.
ترمه ی نازم 5 شنبه رفتم دکتر و خدا رو شکر گفت که همه چیز خوبه.
خدا رو شکر میکنم که یه دکتر خیلی خوب برات پیدا کردم عزیزم.
دختر نازم 5 شنبه عمه جون و مامانی و دختر عمه و شوهر عمه و همینطور خاله جون (خاله بابا) خونه مامانی (مامان مامان) افطاری دعوت بودن.
بابا من رو سورپرایز کرد با هم رفتیم بیرون یه کیک بزرگ و شکلاتی خوشمزه خرید با یه کلاه تولد و شمع بعدش شب همگی برام تولد گرفتن.
امسال اولین تولد من بود که تو هم پیشمون بودی عزیزم.
خدا رو شکر که امسال تو فرشته کوچولوی نازم رو هم به عنوان هدیه به من و بابا داد.
حالا قراره برای بابا هم من و تو تو خونه خودمون تولدبگیریم و همه رو دعوت کنیم.
تولد بابا 30 تیر هستش .
چون تو ماه رمضونه من تصمیم گرفتم 9 مرداد که بین تعطیلات هستش همه رو دعوت کنم.
میخوام دوتایی ( با کمک تو ) یه مهمونی خیلی خوشکل برای بابا بگیریم.
همش تو فکر اینم که هدیه چی باید براش بگیریم؟؟؟؟
عزیزم من و بابا خیلی دوستت داریم.
فراموش نکن که برای همه دعا کنی عزیزم.
مخصوصاً برای دوستای خوب مامان و بابا و همینطور همه نی نی ها.
به خدای مهربون میسپارمت عزیز دلم